۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

تویی که تویی،منم که منم....



 

خداوندا ، چگونه تو را بخوانم كه من منم ؟ و چگونه از تو قطع اميد كنم كه تو ، تويي ؟

خداوندا ، ازتو نخواسته ام تو به من عطا ميكني ،پس از چه كسي بخواهم كه به من عطا كند؟

خداوندا ، تو را نخوانده ام و تو پاسخم مي دهي ، پس چه كسي را بخوانم كه پاسخم دهد ؟

خداوندا ، زاري نكرده به درگاهت ، بر من مهرباني ميكني ،

 پس نزد چه كسي زاري كنم كه بر من مهرباني كند ؟

بارالها ، آن سان كه دريا را براي موسي شكافتي و نجاتش دادي ، از تو ميخواهم كه

 بر محمد (ص) و آل او درود فرستي و مرا از تنگناهايي كه در آن گرفتار شده ام

 وارهاني و مرا ازگشايش و فرج زودرس بهره مند كني ،
       
به فضل رحمتت اي مهربان ترين مهربانان .


آمين يا رب العالمين



۶ نظر:

Maryam Nia گفت...

بانوی من
زری جونی
ساکت اومدی و خونه ساختی
خبر ندادی برات نظر قربونی کنیم
دلم واسه تو تنگیده
تنگولیده حتا!!!
خودت که می دونی

ناشناس گفت...

zahra jooonam page zibae gozashti montazere

neveshteha ye zibat hastam sara

شيوا گفت...

سسسسسسسسسسسسسلام زهرايي جونم خوبي؟به به خوشحالم دوباره برگشتي خودشم با زيباترين وب دلم واست تنگ شده بود هم تو و هم مينا گذاشته بودين رفته بودين من و تنها گذاشته بودين خوشحالم برگشتي وب خيلي خيلي زيبايي زدي كاش قسمت بشه جنوب زيباي شما رو ببينم تو هم آذربايجان اومدي حتما بهم بگياااا خبر بده ببينمت عزيزم....خيلي گلي دوستت دارم بووووووووووس
راستي لينكت كردم گلم

زری .... گفت...

سلام....
به مریم که پاره تنمه
به سارا که دوست عزیزمه
وبه شیوا که زلالترین رفیق هر ادمیه..خوش اومدید صفای قدمتون

ناشناس گفت...

خانه نو مبارک
خوشحالم که دیگه هر وقت دلم هواتو کردمیشه اینجاردی ازت پیدا کنم
لطیفترین و زیباترین گل دنیا

ANI گفت...

من غریبه نبودم
آشناتر شدم و روبه روت تا نفسهای گرمت اومدم
حالا هستم