۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

این خانه من نیست.....


و باز کسی دیگر میرود....

اینبار نیز گوهری از گنجینه ادبیات ایران کم شد دکتر خسروفرشیدورد استاد ادبیات فارسی درگذشت .
اما نه آنچنان که شایسته انسانی بزرگ چون او باشد....در صبح سرد روز بیستم بهمن ماه در سرای سالمندان نیکان شمع نازنین وجودش در تنهایی و غربت خاموش شد.خدایش بیامرزد....
یکی از شعرهایی که من از این استاد گرانقدر داشتم و بسیار هم زیباست رو تقدیم میکنم به همه عزیزانی که دور از خاک وطن هستند...

تقدیم به دوپاره وجودم مریم بانو و احمد آقا و دوست عزیزم سارا خانم گل.....

اين خانه قشنگ است ولي خانه من نيست

اين خاک چه زيباست ولي خاک وطن نيست

آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت

هرگز به دل انگيــــــــــزي ايران کهن نيست

در مشهد و يزد و قم و سمنان و لرستان

لطفي است که در کلگري و نيس و پکن نيست

در دامن بحر خزر و ساحل گيلان موجي است

که در ساحل درياي عدن نيست

در پيکر گلهاي دلاويز شميران

عطري است که در نافه ي آهوي ختن نيست

آواره ام و خسته و سرگشته و حيران

هرجا که روم هيچ کجا خانه من نيست

آوارگي وخانه به دوشي چه بلايي ست

دردي است که همتاش در اين دير کهن نيست

من بهر که خوانم غزل سعدي و حافظ

در شهر غريبي که در او فهم سخن نيست

هرکس که زند طعنه به ايراني و ايران

بي شبهه که مغزش به سر و روح به تن نيست

پاريس قشنگ است ولي نيست چوتهران

لندن به دلاويزي شيراز کهن نيست

هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ

چون دامن البرز پر از چين وشکن نيست

اين کوه بلند است ولي نيست دماوند

اين رود چه زيباست ولي رود تجن نيست

اين شهرعظيم است ولي شهرغريب است

اين خانه قشنگ است ولي خانه من نيست

۴ نظر:

نت سل گفت...

اين خانه قشنگ است ولي خانه من نيست....

Maryam Nia گفت...

راست میگی این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
...
بیشتر بنویس زری جونی
از خودت بنویس که دلتنگ اون شبهای بلند درد دلهای دوتاییمونم

زری گفت...

برای مریم
آغوش گرم خونه و من همیشه در انتظار توه...

ناشناس گفت...

در ارزوی دیدن توام
در خانه ای که قشنگ است
ولی خانه من نیست
مهربونم قشنگترینم بازم منتظر نوشته های
زیبای تو هستم