۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

خط قرمز...


چقدر دلم میخواد یه مداد قرمز دستم میگرفتم و روی همه چیزهایی
که ازشون متنفر بودم یه خط قشنگ میکشیدم
چقدر دلم میخواست کسی توی حریم خصوصیم دخالت نکنه
چقدر دلم میخواست هر درد ودلم بین خودم و کسی که باهاش حرف میزنم بمونه
و خیالم راحت باشه از اینکه جای دیگه نخونمش
کاشکی دلم بزرگتر بود و جا داشت و مثل همیشه خیلی از حرفهام رو توی خودش نگه می داشت
کاشکی اون گریه های لعنتی یاد میگرفتن هر جایی پایین نیان یا اصلا پایین نیان......
لطفا یه مداد قرمز بهم بدید...میخوام دور همه دنیا یه خط قرمز بکشم...........

هیچ نظری موجود نیست: