دلل لوول دلل لوول دلل لوول یوما.....
تق تق تق تق.....
صدا یه انگتشر عقیق که نگینش با هر حرکت دست تکون میخوره و صدا میده
تکون های منظم توی یه آغوش گرم و مهربون
پرواز به سوی عالم خواب...یه خواب بی دغدغه، بی کابوس
دلل لوول دلل لوول دلل لوول....تق تق تق
هر انسان بیداری رو خواب میکنه چه برسه به من که مست و مدهوش این صدام
مامیه نمیای برام لالایی بخونی زهور خوابش نمی بره........
۴ نظر:
اون نگینها حالا پیش منه
یادم باشه وقتی به خاک وطن رسیدم تحویلش بدم به تو
بازم بنویس که نوشته هات ارام جان است
مهربان من
من فدای تو و دریای محبتت منتظرتم بانو ...برگرد
چقدر من دلتنگ تو ام!
چقدر تو رو کم دارم!
چقدر سخته که به روم نیارم!
چقدر خوبه که می نویسی زری!
چقدر خوبه که اینجا رو دارم که بیام باهات حرف بزنم بدون ترس از لرزیدن صدام!
بدون ترس از اشک!
بدون ترس از دلتنگی!
آخه کجا مونده بودی تو این همه وقت تو سکوت!؟
بودم هستم کنار تو همیشه مریم بانو
ارسال یک نظر