۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

باران..



دلم باران میخواهد....
تند و ریز،آنقدر که تمام جانم خیس شود
دلم باران میخواهد....
سرد و لطیف ،آنقدر که همه استخوان هایم به رقص در آیند
دلم باران میخواهد....
بارانی با صدای رعدهای وحشی، که قلبم را بلرزاند
دلم باران میخواهد....
که در زیر رگبارهایش بدوم ،جیغ بزنم،خیس شوم
و ذره ذره در قطرهایش محو شدم.....
دلم باران میخواهد....

۸ نظر:

ناشناس گفت...

می بارد باران
و ردپای کسی
خطی بر خاک خواهد شد
وخوش می نویسد
می آید یار
می آید
شاید هست
و دوباره باید نگاه کرد

ناشناس گفت...

سلام
جات خالی اینجا تا دلت بخواد بارون هست
اونم از نوع لذت بخشش
گاهی میرم زیرش و حسابی.....
کاش بودی
مثل همیشه دوست دارم

تارا گفت...

بارون بارون بارون بارون بارون

بارون بارون............

اینم یه نظر،خیسه خیس،

خیس نشدین؟؟؟؟؟



دست به جان نمیرسد تا به تو برفشانم

بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش

تارا گفت...

به دو دلیل برگشتم

اولی:اینکه بیکار بودم.

و دومی:اینکه یه شعر خشگل(مثل خودم)

واستون بنویسم...

جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت

مویی نفروشم به همه ملک جهانت

بدرود...

Maryam Nia گفت...

بارون بارونه
زمینا تر میشه
...
دل من هم بارون میخواد
یه بارونی که بتونه خیلی چیزا رو بشوره
هم از صورتم و هم از دلم

دختر حوا گفت...

صفای قدمت مریم بانو...مشرف...وبلاگم رو منور کردی با وجودت..اهلاوسهلا

باران گفت...

من اینجام خورشید خانم....
خودت ما رو فراموش کردی...

ناشناس گفت...

بابا تبریییک
پس کارت برای تدریس جور شد. مبارکه
بارون